مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
هر چه هستیم حاصل از اندیشه ی ماست |
||
|
محل درج آگهی و تبلیغات نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم برای یک بار پریدن ، هزار هزار بار فرو افتادم
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو. وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی
چطور انتظار داری کسی دیگهای برات راز نگهداره هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد، اما همه آنها دوست دارند به " بهشت " بروند...
نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز
من تو جزیره نمی تونم پیدا کنم من کیم ؟ نکنه هنوز تنم گرمه هیچی حالیم نیست بازی دوسش دارم ، دوسش ندارم
حالا عباس جونم می نویسه تقدیم به کسی که دوست دارم بهترین باشه و می دونم که هست...من فقط یادآوریش می کنم .
... إ ...خوب دوسش دارم دیگه نمی تونم دورغ بگم که .... شاکی نوشت : بلاگفا بمیری ...یه بار نوشتم همش پاک شد ... دعوتنامه نوشت : از همه ی عشقولی های عسیس دعوت میکنم اگه دلشون خواست این بازی رو انجام بدن نکته نوشت :منو عباسی اول اینا روی کاغذ نوشتیم بهم کادو دادیم ...من اول می خواستم فایل اسکن شده رو براتون بذارم ....ولی به خاطر کمبود امکانات حجم بالای فایل نتونستم آپلود شون کنم ...به خاطر همین بدون هیچ دخل تصرفی عینا مثل خودشون اینجا نوشتمشون...حتی اون شکلک های که عباسی گذاشته بود . همه رفتن کسی دور و برم نیست .....من اینجام چرا ؟ . . . . . چون ..... من ماندم تهنای تهنا تهنای تهنا میان سیل غم ها ...... خداوندا : اگر روزی بشر گردی ....ز حالم با خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بودن از این بداعت خداوندا: نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است . ![]() نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز
و اما بگم که من همون روز
اینم عکس اش ....
عباسی تا اطلاع ثانوی من اینجام .... ![]() رو هم با خودم میبرم نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز
ارزشت را با مقایسه کردن خود با دیگران پایین نیاور, زیرا همه ما با یکدیگر
زمان حال زندگی کنی همه روزهای عمرت را زیسته ای.
از
این که هیچ هدفی نداری.
آن را باید لمس کرد و
موفق باشید ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() کدام رنگ برتر است ؟ در روزگاران دور ، رنگ ها با یکدیگر جدال داشتند و هر یک خود را برتر ، زیبا تر ، مفید تر و محبو تر از دیگری می دانست. رنگ سبز می گفت : همه می دانند که من مهم ترین رنگ هستم . من نشانه زندگی و امیدم . برگ درختان و رنگ چمن سبز است . اگر سبزی نباشد همه حیوانات خواهند مرد. کافی است نگاهی به طبیعت بیندازید و حضور مرا در گستره هستی ببینید . رنگ آبی سخنان او را قطع کرد و گفت : تو فقط به زمین فکر میکنی . کافی است به دریا ها و آسمان ها نگاه کنی . مگر نمی دانی که حیات روی زمین بر اثر وجود آب است ؟ ابر ها آب دریا را به زمین ارزانی می کنند و آسمان ، آسمان آبی صلح و آرامش را ارزانی می کند .بدون آرامش رنگ آبی شما هیچ هستید . رنگ زرد لبخندی زد و گفت : من گرمی وشادمانی به جهان می بخشم ، خورشید و ماه به رنگ من هستند .نور ستارگان از من است . هر گاه به گل آفتابگردان نگاه می کنید ، لبخندی زندگی را در او م بینید . بدون وجود من شما لذتی از زندگی نخواهید برد . رنگ نارنجی به سخن آمد که : من رنگ سلامتی و توانایی ام . اگر جه من را زیاد نمی بینید ولی وجود من برای حیات انسان ضروری است . بیشتر ویتامین ها د ر میوه هایی است که به رنگ من هستند . در لحظات حساس طلوع و غروب خورشید این رنگ من است که در آسمان خود نمایی می کند . هنگامی که زیبایی رنگ من جلوه می کند هیچ کس حتی به سایر رنگ ها فکر هم نمی کند . رنگ قرمز دیگر نتوانست تحمل کند و فریاد زد : من فرمانروای شما هستم ، من رنگ خون هستم و خون زندگی بخش است . من رنگ شجاعت و خطرم . من انگیزه مبارزه ام . من خون شما را به جوش می آورم . بدون من زمین نیز همچون ماه خالی از زندگی خواهد شد من رنگ هیجان و عشقم . بنفش با لحنی اعتراض آمیز و با تکبری خاص گفت : من رنگ قدرت و استراحت هستم . سلاطین و بزرگان همیشه من را برمی گزینند . زیرا من نشانه برتری ، هوش و اقتدارم . مردم هرگز در مقابل من سوال نمی کنند ، آنان گوش می سپارند و اطاعت می کنند . رنگ نیلی که تا آن زمان ساکت بود به سخن آ"د و گفت : به من فکر کنید ، من رنگ سکوت هستم . شما به ندرت به سکوت می اندیشید ولی بدون من شما آرامش نخواهید داشت . من نشانه تفکر و انعکاس ذهن هستم . شفق و عمق آب ها از من است شما برای توازن و اعتدال به من نیاز دارید . من رنگ دعا و آرامش درونی هستم بار دیگر بین رنگ ها هیاهویی به پا شد و هر یک مدعی بود که بهترین و بهترین است. همهمه ای به پا شد و با هم گلاویز شدند . ناگهان برقی مهیب زد و صدای رعد به گوش رسید ، طوفانی غرید و باران شروع به باریدن کرد . رنگ ها از ترس آرام شدند و به کنار یکدیگر خزیدند تا با در کنار هم بودن بر ترسشان غلبه کنند. در میان غرش طوفان و رعد باران شروع به سخن گفتن کرد : شما رنگ های نادانی هستید با یکدیگر نزاع می کنید ؟ سعی می کنید خود را برتر از دیگران نشان دهید ؟ آبا نمی دانید که هر کدام از شما برای منظور خاصی خلق شده اید که یکتا و بی همتاست ؟ دست به دست هم دهید و نزد من بیاید . رنگه به فرمان باران دست به دست هم دادند و کنار هم آرام گرفتند . باران ادامه داد : از این به بعد پس از هر باران شما دست به دست هم خواهید گذاشت و وجود خود را در گستره آسمانی به نمایش می گذارید تا نشانه صلح و آرامش باشید . رنگین کمانی که شما می سازید نشانه امید به فرداست . زمانی که باران جهان را می شوید و پاک می کند و رنگین کمان در آسمان ظاهر می شود تا به ما احترام به یکدیگر را یاد آوری کند ![]()
اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل ، حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است با اولین گریه بازی شروع میشه....هی بزرگ میشیم ....بزرگ و بزرگتر .....اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روزکوچولو بودیم ......دیگه هیچ چیزمون شبیه هم نیست ، حتی صداهامون ...گاهی با هم میخندیم گاهی به هم !؟! اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده واسه بردن بازی روی نیمه دوم نمیشه خیلی حساب کرد .گاهی باید برای بردن بازی بین دو نیمه دوباره متولد شد..........!؟! عزیزم امشب هم شب قدر ......تولدت مبارک التماس دعا |
|
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک |