قالب وبلاگ قالب وبلاگ
علی نصرالهی شیراز - هر چه هستیم حاصل از اندیشه ی ماست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر چه هستیم حاصل از اندیشه ی ماست
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز


 


عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است.


عشق گوش کردن نیست بلکه درک کردن است.


عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است.


عشق جا زدن و کنار کشیدن نیست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است...



نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز

خداوندا :

اگر روزی بشر گردی ....ز حالم با خبر گردی

پشیمان می شوی از قصه خلقت

از این بودن از این بداعت

خداوندا:

نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است

چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است .










نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز


همه رفتن کسی دور و برم نیست .....من اینجام  


چرا ؟

.

.

.

.

.

چون .....


من ماندم تهنای تهنا

تهنای تهنا میان سیل غم ها ......





نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز

بازی دوسش دارم ، دوسش ندارم


اول من بازی میکنم ...برای عباسی جونم می نویسم :

دوسش دارم چون دوست داشتنیه .

دوسش دارم چون هر کاری بکنه یا بخواد بکنه به من میگه .

دوسش دارم چون من همین جوری که هستم میخواد .

دوسش دارم چون هر شب تا بهم شب بخیر نگه خوابش نمیبره .

دوسش دارم چون هیچ وقت بهم دروغ نمیگه

دوسش دارم چون خیلی مهربونه

دوسش دارم چون هر کاری میکنه تا من خوشحال بشم .

دوسش دارم چون نظر من بارش مهمه .

دوسش دارم چون خیلی قشنگ گیتار میزنه .

دوسش دارم چون رانندگی من افتضاحه ولی اون تحمل میکنه .

دوسش دارم چون میدونم دوسم داره .

دوسش دارم چون میدونه من چی دوست دارم .

دوسش ندارم چون خیلی زود عصبانی میشه .

دوسش ندارم چون وقتی که آخر ترمش میشه رو اعصاب من پیاده روی میکنه .

دوسش ندارم چون مواظب سلامتی خودش نیست .

دوسش ندارم چون وقتای که لج میکنه واقعا لج میکنه .

دوسش ندارم چون بعضی وقتا قاطی میکنه میگه خدا نیست

دوسش ندارم چون بعضی وقتا قول هاش یادش میره .

دوسش ندارم چون وقتای که برای کاری میاد تهران پیش من نمیاد .

دوسش ندارم چون همیشه به غذا خوردن من گیر میده ...میگه ببین هیچی غذا نخوردی .


حالا عباس جونم می نویسه


تقدیم به کسی که دوست دارم بهترین باشه و می دونم که هست...من فقط یادآوریش می کنم .



دوسش دارم چون یک انسانه

دوسش دارم چون تکه

دوسش دارم چون برای من زیباست

دوسش دارم چون آرامش میاره

دوسش دارم چون به یادمه

دوسش دارم چون تحملم می کنه

دوسش دارم چون از دستم حرص می خوره

دوسش دارم چون خوب می خنده

دوسش دارم چون با هوشه

دوسش دارم چون بامرامه

دوسش دارم چون عاشقه

دوسش دارم چون دوسش دارم


دوسش ندارم چون احتمالا دیگه زنده نیستم

دوسش ندارم چون ....

دوسش ندارم چون ....

دوسش ندارم چون ....

دوسش ندارم چون ....

... إ ...خوب دوسش دارم دیگه نمی تونم دورغ بگم که ....

شاکی نوشت : بلاگفا بمیری ...یه بار نوشتم همش پاک شد ...


دعوتنامه نوشت : از همه ی عشقولی های عسیس دعوت میکنم اگه دلشون

خواست این بازی رو انجام بدن

نکته نوشت :منو عباسی اول اینا روی کاغذ نوشتیم بهم کادو دادیم ...من اول می خواستم فایل اسکن شده رو براتون بذارم ....ولی به خاطر کمبود امکانات حجم بالای فایل نتونستم آپلود شون کنم ...به خاطر همین بدون هیچ دخل تصرفی عینا مثل خودشون اینجا نوشتمشون...حتی اون شکلک های که عباسی گذاشته بود .



نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز

من تو جزیره تهنای ها گم شدم ....انقده گم شدم که خودم رو هم

نمی تونم پیدا کنم من کیم ؟...اینجا کجاست؟ ...نکنه مردم

نکنه هنوز تنم گرمه  هیچی حالیم نیست



نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز

 



 


دل آدما مثل یک جزیره دور افتاده است ،


اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میذاره مهم نیست ....


مهم اون کسی که هیچوقت جزیره رو ترک نکنه


 



 



نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز


 


اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل ، حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است با اولین گریه بازی شروع میشه....هی بزرگ میشیم ....بزرگ و بزرگتر .....اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روزکوچولو بودیم ......دیگه هیچ چیزمون شبیه هم نیست ، حتی صداهامون ...گاهی با هم میخندیم گاهی به هم !؟!


اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده واسه بردن بازی روی نیمه دوم نمیشه خیلی حساب کرد .گاهی باید برای بردن بازی بین دو نیمه دوباره متولد شد..........!؟!




عزیزم امشب هم شب قدر ......تولدت مبارک


التماس دعا






نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز

کدام رنگ برتر است ؟ در روزگاران دور ، رنگ ها با یکدیگر جدال داشتند و هر یک خود را برتر ، زیبا تر ، مفید تر و محبو تر از دیگری می دانست. رنگ سبز می گفت : همه می دانند که من مهم ترین رنگ هستم . من نشانه زندگی و امیدم . برگ درختان و رنگ چمن سبز است . اگر سبزی نباشد همه حیوانات خواهند مرد. کافی است نگاهی به طبیعت بیندازید و حضور مرا در گستره هستی ببینید . رنگ آبی سخنان او را قطع کرد و گفت : تو فقط به زمین فکر میکنی . کافی است به دریا ها و آسمان ها نگاه کنی . مگر نمی دانی که حیات روی زمین بر اثر وجود آب است ؟ ابر ها آب دریا را به زمین ارزانی می کنند و آسمان ، آسمان آبی صلح و آرامش را ارزانی می کند .بدون آرامش رنگ آبی شما هیچ هستید . رنگ زرد لبخندی زد و گفت : من گرمی وشادمانی به جهان می بخشم ، خورشید و ماه به رنگ من هستند .نور ستارگان از من است . هر گاه به گل آفتابگردان نگاه می کنید ، لبخندی زندگی را در او م بینید . بدون وجود من شما لذتی از زندگی نخواهید برد . رنگ نارنجی به سخن آمد که : من رنگ سلامتی و توانایی ام . اگر جه من را زیاد نمی بینید ولی وجود من برای حیات انسان ضروری است . بیشتر ویتامین ها د ر میوه هایی است که به رنگ من هستند . در لحظات حساس طلوع و غروب خورشید این رنگ من است که در آسمان خود نمایی می کند . هنگامی که زیبایی رنگ من جلوه می کند هیچ کس حتی به سایر رنگ ها فکر هم نمی کند . رنگ قرمز دیگر نتوانست تحمل کند و فریاد زد : من فرمانروای شما هستم ، من رنگ خون هستم و خون زندگی بخش است . من رنگ شجاعت و خطرم . من انگیزه مبارزه ام . من خون شما را به جوش می آورم . بدون من زمین نیز همچون ماه خالی از زندگی خواهد شد من رنگ هیجان و عشقم . بنفش با لحنی اعتراض آمیز و با تکبری خاص گفت : من رنگ قدرت و استراحت هستم . سلاطین و بزرگان همیشه من را برمی گزینند . زیرا من نشانه برتری ، هوش و اقتدارم . مردم هرگز در مقابل من سوال نمی کنند ، آنان گوش می سپارند و اطاعت می کنند . رنگ نیلی که تا آن زمان ساکت بود به سخن آ"د و گفت : به من فکر کنید ، من رنگ سکوت هستم . شما به ندرت به سکوت می اندیشید ولی بدون من شما آرامش نخواهید داشت . من نشانه تفکر و انعکاس ذهن هستم . شفق و عمق آب ها از من است شما برای توازن و اعتدال به من نیاز دارید . من رنگ دعا و آرامش درونی هستم



 بار دیگر بین رنگ ها هیاهویی به پا شد و هر یک مدعی بود که بهترین و بهترین است. همهمه ای به پا شد و با هم گلاویز شدند . ناگهان برقی مهیب زد و صدای رعد به گوش رسید ، طوفانی غرید و باران شروع به باریدن کرد . رنگ ها از ترس آرام شدند و به کنار یکدیگر خزیدند تا با در کنار هم بودن بر ترسشان غلبه کنند. در میان غرش طوفان و رعد باران شروع به سخن گفتن کرد : شما رنگ های نادانی هستید با یکدیگر نزاع می کنید ؟ سعی می کنید خود را برتر از دیگران نشان دهید ؟ آبا نمی دانید که هر کدام از شما برای منظور خاصی خلق شده اید که یکتا و بی همتاست ؟ دست به دست هم دهید و نزد من بیاید . رنگه به فرمان باران دست به دست هم دادند و کنار هم آرام گرفتند . باران ادامه داد : از این به بعد پس از هر باران شما دست به دست هم خواهید گذاشت و وجود خود را در گستره آسمانی به نمایش می گذارید تا نشانه صلح و آرامش باشید . رنگین کمانی که شما می سازید نشانه امید به فرداست . زمانی که باران جهان را می شوید و پاک می کند و رنگین کمان در آسمان ظاهر می شود تا به ما احترام به یکدیگر را یاد آوری کند

 





نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز

ارزشت را با مقایسه کردن خود با دیگران پایین نیاور, زیرا همه ما با یکدیگر
متفاوتیم.



اهداف و آرزوهایت را با توجه به آن چه که دیگران با اهمیت تصور می کنند
تعیین نکن زیرا

فقط تو می دانی که چه چیزی برایت بهترین است.



با زندگی کردن در گذشته یا اینده زیستن در زمان حال را از دست نده. حتی اگر
یک روز در

زمان حال زندگی کنی همه روزهای عمرت را زیسته ای.


هنگامی که هنوز چیزی برای بخشیدن داری هرگز ناامید نشو.



هیچ چیز واقعا به پایان نمی رسد تا لحظه ای که خودت دست از تلاش برداری

از
مواجه شدن با خطرات نترس, زیرا بدین ترتیب فرصت می یابی

که بیاموزی چقدر
باید شجاع باشی.



با گفتن این که: یافتن عشق غیر ممکن است مانع ورود عشق به زندگی خود نشو.


سریعترین راه دریافت عشق بخشیدن آن به دیگران است.



سریعترین راه از دست دادن آن محکم نگاه داشتن آن است.



رویا های خود را رها نکن. بدون رویا بودن یعنی بدون امید بودن و ناامیدی
یعنی

این که هیچ هدفی نداری.



زندگی یک مسابقه نیست بلکه سفری است که هر قدم از مسیر

آن را باید لمس کرد و
چشید.

موفق باشید دوستدار همیشگی شما





نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/19 توسط علی نصرالهی شیراز




وای ارموز ( همون
امروز ) انگذه کار کردم مردم ......از صبح می
خواستم بیام بهتون بگم که عباسی چی بلام خلیده بود ولی
هی نمی شد ....ریس جون هی خورده
فرمایش داشتن .....این کا رو کردی
....اون کار رو کردی ...اون صورت حساب رو
رد کردی ....این صورت حساب فوری
زود ردش کن ....یه فرم درست کن
فلان چیزا توش باشه ....خسته شدم ....دوباره مخم گوز پیچ
شده ....


و اما بگم که من همون روز
برنده شدم ....یعنی اینکه همون
حدس دوم ام ....درست بود .....و یه ضد حال اساسی به عباسی داده بودم ....ولی عباسی چون
خیلی بنجسه و شیطون بهم نگفته بود درست گفتی .....گذاشته بود همون
جوری بمونه تا خودش بیاد .....خیلی بنجسه نه
....خودم میدونم...عباسی هم یه ضد حال واسم گذاشته بود کنار
که اون بمونه واسه فردا





اینم عکس اش ....







عباسی گفتی شبا می خوای این
وبغل کنی بخوای .....گفتم آره ...ولی اینو بغل نکردم
....بلوز بنفشه تو بغل کردم خوابیدم .....انقذه حال داد


تا اطلاع ثانوی من اینجام
.......SNOOPY 
رو هم با خودم میبرم


<   <<   11   12      >
.: Weblog Themes By Pichak :.


تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک
قالب وبلاگقالب وبلاگ