برگ زرد
بنده ای تنها وخسته
درعبور از کوچه سارم
تنها غم خوارم شده این
کوچه های سرد وبی کس
در عبور از دل پائیز
با درختی برهنه
دل من با رفتن تو شده
یک برگ پرنده
من همون برگای زردم
تو همون شاخه ی سردی
دلمو ویرونه کردی
برگا رو از ریشه کندی
اما من بازم نشستم
پای اون درخت کهنه
خودمو یه ریشه کردم
واسه عشقی که نمونده