بازپذیراباش! حتی اگر
گاهی تورا به قعر دریا
ببرد،آن ماهی که همیشه
برسطح آب میبینیم........
مرده است!
هر چه هستیم حاصل از اندیشه ی ماست |
|||
|
محل درج آگهی و تبلیغات نوشته شده در تاریخ شنبه 89/8/22 توسط علی نصرالهی شیراز
امواج زندگی راباآغوش
بازپذیراباش! حتی اگر گاهی تورا به قعر دریا ببرد،آن ماهی که همیشه برسطح آب میبینیم........ مرده است! نوشته شده در تاریخ شنبه 89/8/22 توسط علی نصرالهی شیراز
یکی میپرسداندوه توازچیست؟ سبب سازسکوت مبهمت کیست؟برایش صادقانه مینویسم برای آنکه باید باشدونیست
نوشته شده در تاریخ شنبه 89/8/22 توسط علی نصرالهی شیراز
سهم من از دوری تو چیزی جز دلتنگی به اندازه ی دریاها،نگاهی تاریک همچون شبهای بدون مهتاب ولحظه هایی که ثانیه به ثانیه میگذرند نیست.پس ای دوست بشنو صدای دلتنگی مرا...
نوشته شده در تاریخ جمعه 89/7/23 توسط علی نصرالهی شیراز
5 موضوعی که خانم ها در برخورد اول با آقایان متوجه می شوند
در یک ساعت اول آشنایی اکثریت خانم ها می فهمند که واقعاً دوست دارند بیشتر از یک گپ کوتاه با آن فرد رابطه داشته باشند یا خیر. منظور من این نیست که خانم ها ظاهربین هستند، نه. برای همه آنها شخصیت و آنچه درون مردها هست نیز مهم است اما اکثریت خانم ها توجهشان را بیشتر روی ظاهر و به دنبال آن بقیه مسائل مهم می گذارند. این به آن معنی نیست که جذابیت بین دو نفر به مرور زمان ایجاد نمی شود، اما اکثر خانم ها در اولین برخورد با مردها آنها را می سنجند و همان روز تصمیم می گیرند که آیا بار دومی هم او را ملاقات می کنند یا خیر. در زیر به 5 موضوعی که خانم ها در اولین برخورد با آقایون به آن توجه می کنند اشاره می کنیم: 1) ظاهر بله خانم ها اهمیت زیادی به ظاهر می دهند. جذب شدن ظاهری برای آنها اهمیت زیادی دارد. بنابراین اولین چیزی که به آن توجه می کنند این است که سر و وضع آن مرد به آنها می خورد یا نه. آیا از نظر ظاهری او را می پسندند؟ سلیقه ظاهری خانم ها معمولاً متفاوت است و معمولاً الگوی خاصی هم ندارند. یعنی ممکن است هم از مردهای قد بلند و هم از مردهای قد کوتاه خوششان بیاید. یا هم از مردهای مودار و هم از مردهای کچل. همه چیز به یک مسئله کلیدی بستگی دارد که هروقت مردی را می بینند به آنها گوشزد می کند که از او خوششان می آید یا نه. 2) آراستگی این مسئله برای بیشتر خانم ها اهمیت خیلی خیلی زیادی دارد. آنها دوست دارند مردها را تمیز و مرتب ببینند. مردها باید موهایی تمیز و مرتب، پوست تمیز و دندانهای تمیز داشته باشند. 3) بو بله، بو هم برای خانم ها خیلی مهم است. مردها باید بوی خوب بدهند تا توجه خانم ها را جلب کنند. لازم نیست حتماً عطر گران قیمتی زده باشند اما باید بوی خوب و مناسب بدهند. 4) رفتار چطور حرکت میکند؟ آیا آرام و مودب حرف می زند یا نه؟ آیا موقع حرف زدن خیلی حرکت می کند؟ رفتار مردها هم اهمیت زیادی دارد. همه خانم ها درمورد رفتار و اعمال آقایون سلیقه خاص خودشان را دارند. بعضی خانم ها مردهای خشن تر را می پسندند اما خیلی ها مردهای آرام را دوست دارند. خانم ها حتی با نحوه تکان دادن دست آقایان، یا نگاه کردن آنها موقع حرف زدن درمورد شخصیت آنها قضاوت می کنند. 5) صدا و نحوه حرف زدن وقتی حرف می زند صدای او چگونه است؟ آیا آرام و مودب حرف می زند یا بلند و با پرویی؟ خیلی مردها آنطور که خانم ها دوست دارند مودب حرف نمی زنند. این مسئله برای تصمیم گیری خانم ها برای ادامه رابطه با مردها خیلی مهم است. وقتی زنی به سمت مردی جذب شود معمولاً به صدا و حرف زدن او هم جذب می شود. این پنج مورد مسائلی بودند که خانم ها در برخورد اولشان با آقایان به آنها توجه می کنند. این نکات معمولاً با بالا رفتن سن خانم ها تغییر می کند. در جوانی بیشتر به مسائل ظاهری اهمیت میدهند اما هرچه سنشان بالاتر می رود دیگر ظاهر به آن اندازه برایشان مهم نمی شود.
نوشته شده در تاریخ جمعه 89/7/23 توسط علی نصرالهی شیراز
روش تشخیص نشانه های عشق حقیقی
در رمان نویسی، نشانه های عشق واقعی به سمت ملودرام گرایش دارد. تپش قلب، بی خوابی، بی اشتهایی، به حرکت درآمدن پرده ها و آتش بازی. اما اگر چنین چیزهایی را حس کردید، آنقدر که اسیر شهوت شده اید، عاشق نشده اید. اگر شهوت را کنار بگذاریم، نشانه هایی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، نشانه های انکارناپذیر از عشق حقیقی—و سلامت احساسی—هستند.
به راحتی علت اینکه نمی خواهید با کسی ارتباط برقرار کنید را توضیح می دهید باوجود اینهمه بیماری های مختلف دیگر هر روز با یکی بودن به اندازه گذشته جذابیت ندارد. مسئله تمایل به تک پر بودن نیست مسئله حرف زدن درمورد آن است. تعداد زیادی از زن ها و مردها تک همسری هستند و احساس می کنند که تمایلشان برای چشم پوشی از بقیه به همسرشان قدرت بیشتری می دهد. اما وقتی دوست داشته باشید که این حس و تمایل خودتان را توضیح دهید نه تنها عاشق هستید بلکه فردی منطقی و فهمیده نیز به نظر خواهید رسید.
دفترچه خاطرات گذشته تان را دفن می کنید. "من دفترچه خاطراتم را دفن کرده ام!" این جمله نه تنها تک پر بودن فرد بلکه برنامه داشتن برای آن را نشان می دهد مخصوصاً وقتی می گویید که هیچکس از آشنایانتان به پای معشوق فعلیتان نمی رسد. تمایل شما برای خلاص شدن از آن، نشان از این واقعیت دارد. همچنین نشانه این است که دیگر هیچ تمایلی برای دیدن عشق های قبلیتان ندارید و این یعنی در این رابطه دیگر میلی به برگشت وجود ندارد و فقط می خواهید به جلو بروید. شاید با خودتان فکر کنید که منصفانه نیست که دفترچه خاطرات را در شومینه بیندازید و بسوزانید، به همین دلیل اطلاعاتتان را روی لپ تاپ شخصیتان که دست هیچکس به آن نمی رسد ذخیره می کنید. تعهد، تعهد است. اگر تظاهر کنید که دفترچه خاطراتتان را دور ریخته اید یعنی تظاهر به متعهد بودن می کنید. پس بزرگ شوید: اگر به اندازه کافی بزرگ شده اید که کسی که دوستش دارید شما را جدی بگیرد، پس یعنی به اندازه کافی هم بزرگ شده اید که خودتان خودتان را جدی بگیرید. در روابط متعهد دیگر جایی برای دوز و کلک نیست.
جایی می روید که از آن متنفر هستید. اینکه دلتان بخواهد که با عشقتان جایی بروید که به شدت از آنجا متنفر هستید و اصلاً هم به خاطر آن ناراحت نشوید یکی از نشانه های خوب عاشق شدن است. وقتی تازه شروع به قرار گذاشتن کرده بودید وسوسه می شدید که این رابطه را بر هم بزنید. در مرحله بعدی رابطه برای خودتان می ایستید و کارهایی که دوست ندارید را به هیچ وجه انجام نمی دهید. این فرایند کاملاً لازم است چون اگر قرار است یک عشق واقعی وجود داشته باشد باید بر مبنای اینکه خود واقعیتان کیست بنا شود نه کسی که طرفتان دوست دارد باشید. اما وقتی در آخر به عشق می رسید نیاز به اثبات مداوم خودتان با تاثیرات معشوقتان نرم تر می شود و این حس بخشش به خاطر عشقتان سخاوتتان را جبران می کند. لازم نیست خوب حواستان به همه چیز باشد تا همه چیز 50-50 باشد. اما وقتی حس کنید که عدالت و مساوات و احترام بینتان وجود دارد آنوقت برای انجام کاری که از آن متنفرید اما طرفتان به آن علاقه دارد تمایل بیشتری پیدا می کنید. به عبارت دیگر، آن فرد از آن کار یا اتفاق مهمتر می شود.
اگر ولخرج باشید صرفه جوتر و اگر خسیس باشید دست و دلبازتر می شوید مسئله پول نیست بلکه میل به امتحان کردن اعتقادات اصلی به خاطر ارزش گذاشتن به فردی دیگر و دیدگاه و نظرات اوست. هر رابطه خوبی ما را تغییر می دهد. اگر با عشقتان بودن باعث می شود یک بخش اصلی از خودتان را تغییر دهید فقط نشانه عشق نیست، بلکه نشاندهنده احترام و میل به یادگرفتن از همدیگر است. این یعنی رابطه تان اینقدر امن هست که بخواهید در آن دست به امتحان کردن کاری جدید بزنید. ریا و دورویی را فراموش کنید. باید اینقدر جرات، قدرت و انرژی داشته باشید تا سیستم اعتقادی خودتان را چه سیاست، سقط جنین، غذای چینی، مسافرت، بچه دار شدن، باغبانی، پول یا هر عقیده دیگری به چالش بکشید.
هیچ کاری نکردن اما با هم بودن فوق العاده به نظر می رسد در مراحل اول رابطه عطش عمیقی برای شناختن همدیگر وجود دارد اما این دوران کمی ترسناک هم به نظر می رسد چون ممکن است طرف مقابل کسی نباشد که شما فکر می کردید یا بدتر از آن، شما آن کسی نباشید که طرف مقابلتان می خواسته است. بااینکه در ابتدای رابطه هیچ چیز قطعی نیست اما شما فکر می کنید که اینطور است به همین خاطر دوست دارید همیشه با هم باشید و کاری انجام دهید، چه در ملاء عام چه محرمانه. در این دوران همیشه دنبال جایی هستید که با هم بروید و کاری که با هم انجام دهید. اگر زن و شوهری هستید که به رابطه جنسی علاقه دارید، کارهایی که می کنید هم پیرامون این رابطه خواهد و بقیه کارها اهمیت زیادی نخواهد داشت. اما وقتی آن عطش جنسی اولیه فروکش کرد دوست دارید پز همدیگر را به بقیه بدهید چون حس می کنید که خوب با هم جور شده اید و به آن افتخار می کنید. وقتی حس کنید که هیچ کاری نکردن اما با هم بودن هم می تواند لذت بخش باشد یعنی عاشق شده اید چون مراحل قبلی که مرحله ترس، رابطه جنسی و پز دادن است را پشت سر گذاشته اید. حالا رابطه فقط به شما دو نفر منحصر می شود نه آدم ها یا کارهای دیگر. درواقع بااینکه در زندگی طبیعی همدیگر وارد شده اید اما با هم بودن برایتان فوق العاده ترین چیزی است که می توانید فکر انجامش را بکنید.
حاضرید خودتان بودن را به خطر بیندازید خودتان بودن مهمترین مسئله ممکن است. بقیه مواردی که در این مقاله ذکر کردیم همه مستلزم این است که خودتان باشید اما وقتی واقعاً کسی را دوست داشته باشید دوست دارید بداند که شما که هستید و شما را برای آنچه که هستید دوست بدارد نه آنچه که تظاهر می کنید هستید. وقتی در یک رابطه عاشقانه واقعی باشید می توانید صادق و رک و راست باشید و از فرصت ها استفاده کنید. بخش نیرنگ آمیز عاشق بودن این است که می تواند شما را ترغیب کند خودتان باشید. شما دوست دارید کسی که قرار است شریک زندگیتان شود همیشه خوشحال و خوشبخت باشد و تنها راه آن این است که خودِ واقعیتان باشید. مطمئناً الان که او را اینقدر دوست دارید دلتان نمی خواهد با دروغ با او زندگی کنید اما باید مراقب باشید که به چه اعتراف می کنید. یادتان باشد که بین صداقت و دورویی سکوت است. اگر اینقدر بزرگ شده اید که عاشق شوید، پس اینقدر عاشق شده اید که بفهمید بعضی وقت ها باید ساکت باشید.
نوشته شده در تاریخ جمعه 89/7/23 توسط علی نصرالهی شیراز
داشتن یک رابطه شاد و خوب کار سختی نیست! خبر بهتر برای زوج های خوشبخت این است که اگر در یک رابطه موفق باشید، چه ازدواج کرده باشید چه نکرده باشید، می توانید با ایجاد چند رفتار جدید و تغییرات کوچک در رابطه تان آن را برای همیشه همانطور حفظ کنید یا حتی آنرا بهتر هم بکنید. بااینکه خیلی متخصصین می گویند باید روی درست کردن اشکالات رابطه متمرکز شوید، تحقیق من ثابت کرد که اضافه کردن رفتارهای مثبت به رابطه تاثیر بسیار بیشتر بر خوشنودی زوج ها دارد. در زیر به 10 راه برای عمیق تر کردن رابطه تان برای خوشنودی و رضایت بیشتر اشاره می کنیم. 1. خاص بودن طرف مقابلتان را قبول کنید. همه ما در لحظه هایی آرزو می کردیم طرف مقابلمان لاغرتر، پولدارتر، رمانتیک تر یا خیلی چیزهای دیگر بود. نگاهی به انتظاراتتان بیندازید و ببینید تا چه حد واقعبینانه هستند. انتظارات غیرواقعبینانه فقط منجر به خسته شدن شما از رابطه می شوند که یکی از مهمترین دلایل از بین رفتن رابطه هاست. 2. هر از گاهی مهربان شوید. اعمال و رفتارهای خیلی کوچک که نشان دهد، "من به تو فکر می کنم" برای حفظ رابطه لازم است. مثلاً همین که مرد ماشین همسرش را ببرد و بنزین به آن بزند، همین که زن یک فنجان چای خوب برای شوهرش درست کند و کنار تختش ببرد، گرفتن دست ها، لمس کردن همدیگر، ایمیل های عاشقانه در وسط روز همه و همه راه هایی بسیار ساده برای ابراز محبت هستند. تحقیقات نشان می دهد که جمع شدن رفتارهای کوچک مکرر تاثیر بزرگتری بر خوشبختی روابط زوج ها دارد تا رفتارهای بزرگ هر از گاهی. 3. 10 دقیقه در روز را به برقراری ارتباط اختصاص دهید. بیشتر زوج ها فکر می کنند که همیشه با هم در تماس هستند اما واقعاً چه مقدار زمان را به عمیق تر کردن درکتان از طرف مقابل اختصاص می دهید؟ زوج های خوشبخت در تحقیق من بیشتر اوقات با هم حرف می زنند اما نه درمورد رابطه شان، درمورد مسائل خودشان و فکر می کردند که در چهار زمینه شناخت خوبی از طرف مقابلشان داشتند: دوستان، محرک های استرس زا، آرزوها و رویاها، و ارزش ها. 10 دقیقه در روز را اختصاص دهید که با همسرتان درمورد چیزی جز کار، خانواده، مسائل خانه یا رابطه تان حرف بزنید. این تغییر کوچک روح و زندگی تازه ای به رابطه تان می دهد. 4. هر هفته عاشق شوید. قرارملاقات های ناگهانی فوق العاده هستند اما واقعیت این است که ما آنقدر مشغول کار و زندگی هستیم که معمولاً وقتی کمی برای عشقمان می گذاریم. با یک قرارملاقات در هفته برای خوردن شام بیرون، رفتن به سینما، گالری های هنری، یا هر چیز دیگری عشق و رابطه تان را همیشه سالم نگه دارید. یک نکته برای آقایون: تحقیقات نشان می دهد که خانم ها وقتی خارج از خانه و دور از بچه ها و مسائل خانه داری باشند، مهربان تر و پرحرارت تر می شوند و میل جنسیشان هم خیلی قوی تر می شود. با اجاره یک شب در یک هتل و سپردن بچه های به یکی از افراد فامیل ببینید که چه اتفاقی می افتد. 5. با هم و در کنار هم تغییر کنید و رشد کنید. رابطه عشقی شما یک موجود زنده است که برای رشد و پیشرفت نیاز به غذا دارد. بهترین راه برای غذا دادن به آن ایجاد تغییر در آن است. ایجاد تغییر در رابطه نشان داده است که یکی از مهمترین عناصر در خوشبختی زوج ها می باشد. این تغییرات می توانند کوچک باشند اما باید آنقدر بزرگ باشند که طرفتان متوجه آن شود. جایتان را با هم عوض کنید: اگر همیشه مرد برای شام در یک رستوران جا رزرو می کند، اجازه بدهید یکبار خانم اینکار را بکند. یا برنامه هایتان را قطع کنید: وسط کار یک کار جالب با هم انجام بدهید، مثلاً به یک گالری یا موزه که نزدیکتان است بروید. یا یک چیز جدید را امتحان کنید: با هم به کلاس رقص یا اسکی بروید. 6. دوستان و خانواده هم را بهتر بشناسید. تحقیق من نشان داد که بخصوص مردها وقتی همسرشان رابطه خوبی با خانواده او دارد شادتر هستند. همچنین زوج هایی که دوستان هم را می پذیرند و برای شناختن آنها تلاش می کنند خوشبخت تر هستند تا زوج هایی که دوستان و زندگی خانوادگی جداگانه دارند. 7. مراقبت و حمایت کنید. یکی از سه چیزی که زوج ها برای موفقیت در رابطه شان به آن نیاز دارند حمایت است (آن دوتای دیگر اطمینان آفرینی و صمیمیت می باشد). زوج های خوشبخت در تحقیق من متفقاً گفتند که داشتن همسری که پشتیبان آنها باشد یکی از مهمترین جنبه های رابطه شان است. خیلی وقت ها مردها دوست دارند حمایت مادی کنند و زن های بیشتر به سمت حمایت عاطفی گرایش دارند. ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و بعد آنرا به او عرضه کنید. 8. بخندید. خنده یک تمرین معنوی است. در ازدواج خنده بعنوان یک داروی خوشبختی عمل می کند. برای جلوگیری از یکنواخت شدن رابطه باید بتوانید بین جنبه های منطقی رابطه تان با جنبه های تفریحی آن تعادل ایجاد کنید. بله برای منظم بودن زندگی و امنیت رابطه تان باید کارهای خاصی انجام دهید اما هیچوقت شوخی و تفریح را فراموش نکنید. بد نیست گاهی برای همسرتان بچگانه رفتار کنید، یا در کنار هم یک فیلم خنده دار نگاه کنید. 9. اجازه بدهید آنرا به قدرت بالاتر بسپاریم. وقتی با هم اختلاف دارید گاهی اوقات بهتر است که آنرا رها کنید و اجاز بدهید روزگار خودش آنرا حل کند. به جای عصبانی شدن سعی کنید از چیزهای کوچک گذشت کنید. مشاجره و اختلاف در هر رابطه ای پیش می آید. یادتان باشد که اختلاف دلیل عدم موفقیت روابط نیست اما طریقه برخورد شما با آن است که استرس را وارد رابطه تان می کند. باید ببینید چه مسائلی اهمیت بیشتری دارند و به آنها بپردازید و مسائل کوچکتر را فراموش کنید. 10. راهی سالم برای ارتباط پیدا کنید. همه زوج های خوشبخت در تحقیق من می گفتند داشتن مهارت های ارتباطی قوی یکی از عوامل موثر در ماندن آنها کنار همدیگر بوده است. این یعنی نه تنها از همسرتان بپرسید که به چه چیز نیاز دارد بلکه نیازهای خودتان را هم با او در میان بگذارید. این یعنی مرتب ببینید که چه عوامل استرس زایی وارد زندگی همسرتان شده است تا به برطرف کردن آنها کمک کنید. این یعنی با جنگ و دعوا با هم بحث نکنید، طوری بحث کنید که احترام بینتان خدشه دار نشود و اثاثیه خانه تان هم سالم بماند! سن ?? سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا میگن: مرسی خوبم! نوشته شده در تاریخ جمعه 89/7/9 توسط علی نصرالهی شیراز
وقتی سرکلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو \"داداشی\" صدا می کرد.به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون توجهی به این مساله نمی کرد.آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست. من جزومو بهش دادم.بهم گفت\" :متشکرم\" و گونه من رو بوسید .می خوام بهش بگم، می خوام که بدونه ، من نمی خوام فقط \"داداشی\" باشم. من عاشقشم. اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمی دونم .تلفن زنگ زد. خودش بود. گریه می کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمی خواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس،خواست بره که بخوابه، به من نگاه کرد و گفت : \"متشکرم \" و گونه من رو بوسید. می خوام بهش بگم، می خوام که بدونه، من نمی خوام فقط \"داداشی\" باشم. من عاشقشم. اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمی دونم . روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت: \"قرارم بهم خورده، اون نمی خواد بامن بیاد\".من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچ کدوممون برای مراسمی همراه نداشتیم با هم دیگه باشیم، درست مثل یه \"خواهر وبرادر\". ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید. من پشت سر اون، کنار در خروجی، ایستاده بودم، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو می دونستم، به من گفت: \"متشکرم، شب خیلی خوبی داشتیم\" ، و گونه منو بوسید. میخوام بهش بگم، میخوام که بدونه، من نمی خوام فقط \"داداشی\" باشم. من عاشقشم. اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم. یه روز گذشت، سپس یک هفته، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. می خواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد، و من اینو می دونستم، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی، متشکرم و گونه منو بوسید. می خوام بهش بگم ، می خوام که بدونه، من نمی خوام فقط \"داداشی\" باشم. من عاشقشم. اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم. نشستم روی صندلی، صندلی ساقدوش، توی کلیسا، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه، من دیدم که \"بله\" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من می خواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم، اما قبل از اینکه ازکلیسا بره رو به من کرد و گفت : تو اومدی؟ \"متشکرم\". میخوام بهش بگم، میخوام که بدونه، من نمی خوام فقط \"داداشی\" باشم. من عاشقشم. اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم. سالهای خیلی زیادی گذشت. به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودشمی دونست توی اون خوابیده، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند، یه نفرداره دفتر خاطراتش رو می خونه، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته.این چیزی هست که اون نوشته بود :\"تمام توجهم به اون بود. آرزو می کردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو می دونستم. من می خواستم بهش بگم، می خواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نمی دونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره.\" ای کاش این کار رو کرده بودم .. با خودم فکر می کنم و چشمانم پر از اشک شده. نوشته شده در تاریخ جمعه 89/7/9 توسط علی نصرالهی شیراز
(مشخصات و بیوگرافی) نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/6/21 توسط علی نصرالهی شیراز
|
||
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک |